زینبزینب، تا این لحظه: 15 سال و 8 روز سن داره

زینت پدر

دختر عزیزم دوستت دارم

1391/4/15 2:19
نویسنده : مامان و بابا
1,300 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم مدتیه حوصله نمیکنم بیام برات مطلب بذارم.

امشب اومدم تا چند تا از شیرین زبونیاتو بنویسم.

عزیزم تو خیلی با احساس و مهربونی ،هر شب به مامانی میگی مامان میخوام بوست کنم و خیلی آروم 

میبوسیم بعدشم میگی مامانی تو هم منو ببوس قربون بوسیدنت

و اما یه چیز دیگه:یه مدت پیش یهو از دهنت در اومد گفتی :بی تربیت

منم دعوات کردم و بت گفتم حرف بدیه،همون موقع داشت پنگولو نشون میداد،که اونم گفت بی تربیت گفتی مامان پنگولم میگه خب،منم گفتم پنگول کار بدی میکنه،حالا از اون روز گیر دادی روزی 10 بار

میگی(با یه حالت قشنگ):مامان من من بی تربیت نمیگم فقط پنگول میگه،فقط گربه ها میگن

خلاصه اومدیم نگی این حرفو ،روزی 10 بار میشنویم

                              

چند شبه پیش که از اهواز اومدیم،تو قطار دست یه بچه ای سک سک دیدی و هی بهونه گرفتی که منم 

میخوام،منم گفتم باشه اول خونه میریم وسایلو بذاریم بعد سک سک تو هم هی گریه میکردی

نه اول سک سک بعد خونه،خلاصه با هزار تا دردسر اول رفتیم خونه،بعد هم رفتیم بیرون اول شام خوردیم

از پیتزا پیلیزی که خوشمزه بود بعد هم رفتیم برات سک سک خریدیم بعد که اومدیم سوار ماشین شدیم

گفتی :مامان اول سک سک نه، اول خونه

         

هفته گذشته رفتیم شلمچه،زیارت شهدا،اول از همه بهونه میگرفتی:میگفتی میخوام برم پارک ولی بعدش

که اونجا رفتیم خوشت اومد و همش بدو بدو میکردی.اینم چندتا از عکسای شلمچه

    زینب در شلمچه،تیر ماه 91

   

      اینجا بت گفتم اخم کن ویه اخم شیرین کردی

   

     یادمان شهدای شلمچه                           

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ایتی
3 مرداد 91 17:58
یک سری هم به وبلاگ من بزن .خدادخترت روبرات حفظ کنه البته با پدرومادر
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینت پدر می باشد