این چند روز
سلام عشق مامان
توی این چند روزه یه خورده احساس تنهایی میکنم ولی خیلی خوبه که تو پیشمی
عزیزم ،بابایی چند روزه که دیر از سر کار میاد یه خورده کارش سنگین شده آخه شده رییس امور
قراردادها مامانی به فدات تو هم که به جورای مختلف خودتو مشغول میکنی،یا نقاشی میکشی
،یابازیای خیالی میکنی چند تا بچه خیالی داری اسم یکیشونو گذاشتی رانه ! قشنگه نه؟یا
سی دی نگاه میکنی.
یه مدته عاشق حموم رفتن شدی دوست داری هر روز بری حموم اگه هم نبرمت اینطوری
میشی نه به یه مدت پیش که به زور میرفتی حموم نه به حالا
راستی فردا باید برم دکتر یه مدت گردن درد شدیدی گرفتم برای همین فردا من و تو باید
بریم اهواز مامان جون برام نوبت دکتر گرفته دلم نمیاد بابایی رو تنها بذارم ولی مجبورم خودشم
میگه برو یه خورده از تنهایی در بیای.